ذوق

لحظه ای که کلید را در در ِ خانه چرخاندم، با چندین بَگ و کیسه ی خرید وارد خانه شدم، تمام خانه هوا و بوی ِ عطر تو بود... 

تمامش را با همه ی ذوقم نفـس کشیدم

  • نــرگــسツ

تولدت مبارک :)

اولین بارم بود که به طور رسمی و جدی و بدون هیچ کمکی میزبان بودم.

از چندین روز قبل برنامه ی همه چیز را ریختم و هر ساعت همه چیز را با خودم در سرم مرور کردم که چیزی از قلم نیوفتد و همه چیز عالی پیش برود.

فقط می خواستم خیلی خوش بگذرد.

از تمام این مدت و مهمانداری به دست تنها ترین شکل ممکن، هر لحظه اش خیلی زیاد بهم چسبید. هر بار که کاری را انجام می دادم و فکر می کردم بعد از وارد خانه شدن قیافه اش چه شکلی میشود، یا چقدر ذوق می کند، یا چقدر سورپرایز می شود از بودن  من و مهمان ها در خانه ، قنــد در دلم آب می شد و خستگی هیچ چیز بر تنم نمی ماند.

 

+ |تولدت مبارک| :)

+ پنجشنبه - 99.11.16

  • نــرگــسツ

خوشه پروین

سبز خواهم شد، می دانم...

㋡✖
مـن...!

مـرا که می شنـاسی؟! خـودمم...

کسـی شبیه هیچکـس!

کمـی لا به لای نوشتـه هایــم بگـردی پیـدایم میکنـی...

مهـربان،صبـور،کمـی هم بهـانه گیـر...

اگـر نوشته هایـم را بیـابی،من هـم همـان حـوالی ام...!㋡
Designed By Erfan Powered by Bayan