یک درد دل دوستانه

خودم هم نفهمیدم چطوری شد! فقط یکدفعه دیدم چقدر روحیاتمان به هم نزدیک است. چه علائق مشترک زیادی داریم. چقدر حرف برای گفتن داریم اول کاری! سرخود اینستایش را سرچ کردم، پیجش پابلیک بود. از روی عکس ها و متون متوجه شباهتمان شدم. 

درست است که چیز زیادی بینمان نبود، با بهتر بگویم اصلا چیزی بینمان نبود، اما تا امشب فکر میکردم من نمیخواهم رابطه ی محکم تری شکل بگیرد. من اجازه ی نزدیک تر شدنش را نمی دهم. امشب گفت گاهی خوب است آدم سنگدل باشد. بعد حرف هایی زد که من از بینش نکته ی مهمی برداشتم. داشتم در دل خودم را گول می زدم که الان به این فکر من می خندد و منظور اصلی اش را می گوید، که نه تنها حرفم را تائید کرد، بلکه گفت هنوز از تمام شدنش مطمئن نیست! 

از شما می پرسم، من بازیچه بودم فقط؟ یک جفت گوش برای شنیدن حرف هایت؟ خب من که همینجوری گوش هایم برای شنیدن زبانم برای دلداری دادن آماده است، دیگر این نزدیک شدن و نشان دادن اینکه من خیلی در مجذوب کردنت موفق بوده ام برای چیست؟ تازه آخرش هم باز دو پهلو حرف میزنی؟ 


حرفش را الان به خودش می گویم. بیشتر اوقات آدم باید سنگدل باشد. البته، نمی شود آدم ها را قضاوت کرد. الان من همه چیز را نمی دانم، و نمی خواهم شخصیت او را قضاوت کنم. اما اگر این ها را نمی نوشتم، قطعا امشب منفجر می شدم. شما بگذارید پای یک درد دل دوستانه

  • نــرگــسツ
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

خوشه پروین

سبز خواهم شد، می دانم...

㋡✖
مـن...!

مـرا که می شنـاسی؟! خـودمم...

کسـی شبیه هیچکـس!

کمـی لا به لای نوشتـه هایــم بگـردی پیـدایم میکنـی...

مهـربان،صبـور،کمـی هم بهـانه گیـر...

اگـر نوشته هایـم را بیـابی،من هـم همـان حـوالی ام...!㋡
Designed By Erfan Powered by Bayan